آرزوها را فرياد بزن ..... چه تعبير زيبايي ... كاش من هم قدرت اين فرياد زدن رو مي داشتم ... من شايد تنها جايي كه بتونم از ته ته دل فرياد بزنم و خودم رو تخليه كنم توي طبيعت و بر فراز دامنه هاي كوه باشه اون هم اكثرا در قالب شعرهاي افتخاري ... ............ شاد و سربلند باشيد...
سلام
شعر بسيار زيبايي بود مخصوصا اونجا كه پنجره به لبخند تشبيه شده بود .
خيلي حرفا هست كه آدم اگه بخواد اونارو بگه بايد چند مقاله در موردش بنويسه ولي شعر همون حرفارو خيلي خلاصه و شيرين و گويا ميگه .
واين شعر هم يكي از اون شعرا بود .
موفق باشي
خداحافظ
نمي دونم كامنتم تا چه حد به مطلب تون مرتبط بود .آخه هنوز نتوستم خوب بفهممش . اما ديدم اين شعر هم ماه داره ، هم پنجره . گفتم شايد بهش ربط داشته باشه. پنجره پنجره اس ديگه .
و براي تو براي تو و بادآبهايي ديگر در گذرست بايد اين ساعت انديشه كنان مي گويم رفت و از ساعت ديواري پرسيد و شنيد و شب و ساعت ديوراي و ماه به تو انديشه كنان مي گويند بايد عاشق شد و ماند بايد اين پنجره را بست و نشست پشت ديوار كسي مي گذرد مي خواند بايد عاشق شد و رفت
بادها در گذرند