گنه از جانب ما نيست اگر مجنونيمگردش چشم تو نگذاشت كه عاقل باشيم
به روزم...
يا علي يازهرا
کـاش آن زمـان ز آه جهـان سوز اهل بيت يک شعله برق، خرمن گردون دون شدي کـاش آن زمـان که اين حـرکت کرد آسمان سيماب وار گوي زمين بي سکون شديکـاش آن زمـان که پيکـر او شد درون خاک جان جهانيان همه از تن برون شدي کـاش آن زمـان که کشتـي آل نبي شکست عالم تمام غرقه ي درياي خون شدي آن انتقـام گــر نفتـادي بـه روز حشــر با اين عمـل معـاملـه ي دهـر چون شدي
از دست ما بر ريگ صحرا نطع كردند
دست علمدار خدا را قطع کردند
نوباوهگان مصطفي را سربريدند
مرغان بستان خدا را سر بريدند
در برگ ريز باغ زهرا برگ كرديم زنجير خائيديم و صبر مرگ کرديم
چون بيوهگان ننگ سلامت ماند برما تاوان اين خون تا قيامت ماند بر ما
گريه كن چون ابر باراني به چاه
بر حسين تشنه لب در قتلگاه
گريه بر بي دستي احساس كن
گريه بر طفلان بي عباس كن
باز كن اي جان تو شط اشك را
تا نگيرد با خجالت مشك را
سلام و عرض ادب و احترام
شهادت مظلومانه تماميت عشق را در مسلخ جهل و كفر و دنيا پرستي را به شما تسليت عرض مي كنم
اميدوارم تو اين شبها حقير رو از دعاي خير فراموش نكرده باشيد
چون ببارد ابر دريا مي کندچون بنالد سينه غوغا مي کنددر کلاس درس عشق و عاشقيعشق را عباس معنا مي کند