• وبلاگ : مي خوام از ماه بگم
  • يادداشت : خاطرات
  • نظرات : 1 خصوصي ، 20 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + زهرا 

    ياد تو ، آن خاطرات دور

    مي کند بيگانه ام از خويش

    تا که بگريزم از اين محبس

    مي زند هر دم به جانم نيش

    در حصار حسرت و ترديد

    مبهم و تاريک و پنهاني

    در حضور خيس چشمانم

    ساده و شفاف و لرزاني

    من نمي دانم کدامين چشم

    زخم خود را بر دل ما زد

    يا کدامين دست بي رحمي

    رنگ غم بر چهره ي ما زد

    در نگاهت مهرباني ها

    مرد و خاکستر شد و پژمرد

    عشق من در کنج چشمانت

    سرد شد، خاموش شد افسرد

    در زمستان بود يا پاييز

    زهر غم را در شرابم کرد

    او که تنها تکيه گاهم بود

    بي کس و تنها ، رهايم کرد

    "فاطمه صالحي