• وبلاگ : مي خوام از ماه بگم
  • يادداشت : خاطرات
  • نظرات : 1 خصوصي ، 20 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + زهرا 

    يه روز اما يه غريبه اومد و آروم وترد

    يكي از عاشقاي قصه ي ما رو چيد و برد

    اون يكي قصه ي اين رفتن رو باور نمي كرد

    تا كه چيده شد خودش با دستاي سرد يه مرد

    گلاي قصه ي ما عاشقاي رنگ حرير

    هر كدون يه جاي دنيا بودن و هر دو اسير

    هيچكي از عاقبت اون يكي با خبر نبود

    چي مي شد اگه تو دنيا ، قصه ي سفرنبود