• وبلاگ : مي خوام از ماه بگم
  • يادداشت : دل نازك
  • نظرات : 0 خصوصي ، 11 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + زهرا 
    يوسفعلي مير شكاك
    سلام بر تو اي جنون كه مي دهي فراريم 
    از اين حصار دل شكن به جاده مي سپاريم 
    هزار بار برده اي به بادها سپرده اي 
    دوباره خسته ديده اي به دست خود حصاريم 
     جنون بيا رها مكن كه عقل بشكند مرا 
    به دست كهنه خصم خود چگونه مي سپاريم 
    غريبه ام هنوز هم اگر چه دست دوستان 
    چو مار مي خزد برون از آستين به ياريم 
    هميشه بيم داشتم كه گر ز پا در افكند 
    زمانه ام به دشمني ز خاك بر نداريم 
    ز خاك بر نداشتي، نمانده جاي آشتي 
    چه بيهده است اين كه سر به شانه مي گذاريم
    پاسخ

    يا حق . ممنون از حضور گرمتون . شعر قشنگيه . اما ........