تو آن ماهي که در پايت تلاطم مي کند درياشبي که با تو بودن را تبسم مي کند دريانگاهش غرق نور تو، سرش سرشار شور توچه شورانگيز با چشمت تکلم مي کند دريادلش از غصه مي گيرد هزاران دفعه مي ميردهمين که در پس ابري تو را گم مي کند دريامگر بر سينه ساحل نشسته رد پاي توکه با هر موج بر خاکش تيمم ميکند درياتو آن ماهي من آن دريا که از هم دور افتاديمبگو کي روي ماهت را تبسم ميکند دريا
سلام مثل هميشه زيبا بود
خدا يارو نگه دارت