salam
من ميخوام اين اهنگ رو دانلود کنم توي گوگل پيدا نکردم!!!
شما لينک دانلودش رو دارين به من بدين
من اين لالايي سالها پيش در tv ديدم
ya sataral oyob
salam ali jan
webloget mesle hamishe ghashang o del neshin hast
in sher ro khili doost daram
songesh ro ham daram
affarin be karhaye ghashanget
omidvaram ke hamishe moafagh bashi
under allah"s protection
دست به دامان توام يا حسين
جان علي سلسله بندم مكن
گردم و از خاك بلندم مكن
عاقبت اين عشق هلاكم كند
در گذر كوي تو خاكم كند
ساقي لب تشنه لبي باز كن
سفره ي نان و رطبي باز كن
شمه اي از زخم دلت بازگو
نكته اي از نقطه ي آغاز گو
+ زهرا آه! از آن لحظه كه بر سينه ات بوسه نشاندند لب تيرها آه! از آن لحظه كه بر پيكرت زخم كشيدند به شمشيرها آه! از آن لحظه كه اصغر شكفت در هدف چشم كمانگيرها آه! از آن لحظه كه سجاد شد هم نفس ناله ي زنجيرها + زهرا زهره ي منظومه ي زهرا حسين كشته ي افتاده به صحرا حسين دست صبا زلف تو را شانه كرد بر سر ني خنده ي مستانه كرد چيست لب خشك و ترك خورده ات ؟ چشمه اي از زخم نمك خورده ات روشني خلوت شب هاي من بوسه بزن بر تب لب هاي من تا ز غم غربت تو تب كنم + زهرا + زهرا پس از عباس، سخن ياران ديگر هركدام موجي از صداقت و وفا داشت. آنچه كه فرزندانِ عقيل گفتند، كلام شورانگيز مسلم بن عوسجه و سعيد بن عبداللّه، سخنان حماسي زهيربن قين، وفاداري محمد بن بشير، حتي آنچه قاسم نوجوان گفت و شهادت در ركاب عموجان را شيرينتر از عسل دانست، همه و همه جلوههايي از ايمان سرشار آنان بود. اصحاب امام به خيمههاي خود رفتند: هم به آماده سازي سلاح خويش براي نبرد فردا مشغول شدند، هم به عبادت و تلاوت و نيايش پرداختند. + زهرا نخستين كسي كه برخاست و اعلام وفاداري و نبردتا آخرين قطرة خون كرد، عبّاس بود. ديگران هم لاي در لاي سخناني همانگونه بر زبان آوردند و پاسخشان اين بود كه: چرا برويم، كجا برويم، برويم كه پس از تو زنده بمانيم؟! خداوند چنين روزي را هرگز نياورد!(1) به مردم چه بگوييم؟ اگر نزد آنان برگشتيم، بگوييم سيد و سرور و تكيه گاهمان را رها كرديم و در معرض تيرها و شمشيرها و نيزهها گذاشتيم و طعمة درندگان ساختيم و به خاطرعلاقه به زندگي، گريختيم؟ معاذالله! بلكه باحيات تو زنده ميمانيم و در ركاب تو ميميريم. الا... فرزند پيغمبر، سخن ازجان مگو، جان چيز ناچيز است تو جان هستي، أگر نابود گردي، بي تو جاني نيست چه بي تو، پيروانت را اماني نيست. 1 2 >
آه! از آن لحظه كه بر سينه ات
بوسه نشاندند لب تيرها
آه! از آن لحظه كه بر پيكرت
زخم كشيدند به شمشيرها
آه! از آن لحظه كه اصغر شكفت
در هدف چشم كمانگيرها
آه! از آن لحظه كه سجاد شد
هم نفس ناله ي زنجيرها
زهره ي منظومه ي زهرا حسين
كشته ي افتاده به صحرا حسين
دست صبا زلف تو را شانه كرد
بر سر ني خنده ي مستانه كرد
چيست لب خشك و ترك خورده ات ؟
چشمه اي از زخم نمك خورده ات
روشني خلوت شب هاي من
بوسه بزن بر تب لب هاي من
تا ز غم غربت تو تب كنم
پس از عباس، سخن ياران ديگر هركدام موجي از صداقت و وفا داشت. آنچه كه فرزندانِ عقيل گفتند، كلام شورانگيز مسلم بن عوسجه و سعيد بن عبداللّه، سخنان حماسي زهيربن قين، وفاداري محمد بن بشير، حتي آنچه قاسم نوجوان گفت و شهادت در ركاب عموجان را شيرينتر از عسل دانست، همه و همه جلوههايي از ايمان سرشار آنان بود.
اصحاب امام به خيمههاي خود رفتند: هم به آماده سازي سلاح خويش براي نبرد فردا مشغول شدند، هم به عبادت و تلاوت و نيايش پرداختند.
نخستين كسي كه برخاست و اعلام وفاداري و نبردتا آخرين قطرة خون كرد، عبّاس بود. ديگران هم لاي در لاي سخناني همانگونه بر زبان آوردند و پاسخشان اين بود كه:
چرا برويم، كجا برويم، برويم كه پس از تو زنده بمانيم؟! خداوند چنين روزي را هرگز نياورد!(1) به مردم چه بگوييم؟ اگر نزد آنان برگشتيم، بگوييم سيد و سرور و تكيه گاهمان را رها كرديم و در معرض تيرها و شمشيرها و نيزهها گذاشتيم و طعمة درندگان ساختيم و به خاطرعلاقه به زندگي، گريختيم؟ معاذالله! بلكه باحيات تو زنده ميمانيم و در ركاب تو ميميريم.
الا... فرزند پيغمبر،
سخن ازجان مگو، جان چيز ناچيز است
تو جان هستي،
أگر نابود گردي، بي تو جاني نيست
چه بي تو، پيروانت را اماني نيست.