دست به دامان توام يا حسين
جان علي سلسله بندم مكن
گردم و از خاك بلندم مكن
عاقبت اين عشق هلاكم كند
در گذر كوي تو خاكم كند
ساقي لب تشنه لبي باز كن
سفره ي نان و رطبي باز كن
شمه اي از زخم دلت بازگو
نكته اي از نقطه ي آغاز گو