من و پیله کرم ابریشم
به نام خدا
این مطلب را دوست خوب و محترم زهرا فرستاده .
دوستی می گفت :
وقتی کودک بودم، پیله ی کرم ابریشم را روی برگ درختی دیدم؛ درست هنگامی که پروانه خود را برای خروج از پیله آماده می کرد، کنجکاوانه منتظرماندم تا بیرون آمدنش را ببینم . زمان به درازا کشید. پروانه توان پاره کردن پیله را نداشت. تصمیم گرفتم این فرآیند را شتاب بخشم . تمام شتاب کودکانه ام را در حرارت دهانم ریختم و چون تنوره ای پیله را گداختم تا پروانه آرام آرام بیرون آمد. اما بال هایش بسته بود و اندکی بعد مرد. از آن روز به بعد، آن جنازه ی کوچک باری است که بروجدانم سنگینی می کند و آزارم می دهد. به من می گوید اگر می خواهی پرواز پروانه را تماشا کنی ؛ باید پیش از آن که ، حضور پروانه را در پیله ی کرم ابریشم تاب بیاوری.
باید یک اعتماد وصف ناپذیر ، یک بردباری و یک انتظار سبز داشته باشی و بدانی که از درون این پیله ها پروانه های زیبایی متولد خواهند شد. تاآن روز ، بلوغ را صبورانه منتظر باش.