با دل من چه کردی ؟
بنام خدا
یک شعر قشنگ هستش از شاعر بزرگ فرانسوی :
دل ِ من مال تو بود . تو هم دل به من داده بود. دل را با دل و خوشبختی را با خوشبختی عوض کرده بودیم ، و هر دو راضی بودیم .
اما تو{ دلی را که داده بودم بیرون انداختی و} دلی را که داده بودی پس گرفتی . و من دل ِ خودم را هم گم کردم .
همه چیزم (برگ و گل و میوه و عطر و رنگِ باغ زندگیم ) ، را نثارت کردم . با اینهمه ببین با دل ِ من چه کردی ؟ چرا مرا به حال خود گذاشتی و رفتی ؟
رفتی ، ولی یک روز مثل هر کس ِ دیگر خود را تنها و محتاج محبت خواهی یافت .آنوقت مرا بسوی خود خواهی خواند .
اندیشناک ، بسوی خانه ام خواهی آمد . همچون گذشته با انگشتان بر در خواهی کوبید ، اما کسی در را باز نخواهد کرد . همسایه ها خواهند گفت :
" کسی در خانه نیست . صاحبخانه از عشق مرد "
(مارسلین دبر دوالمور)